کلمه جو
صفحه اصلی

صموخ

لغت نامه دهخدا

صموخ. [ ص َ ] ( ع ص )حیوان که گوش خفته دارد چون مرغ و ماهی و مار. مقابل اَذون. حیوان که لاله گوش بلند ندارد و آن تمام طیور باشد مقابل اذون : کل صموخ بیوض و کل اذون ولود.


کلمات دیگر: