کلمه جو
صفحه اصلی

عزیف

لغت نامه دهخدا

عزیف. [ ع َ ] ( ع مص ) آواز کردن جن. ( از منتهی الارب ). بانگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ): عزفت الجن ؛ جن در بیابانها آواز داد. || بازی کردن جن. || بانگ دادن کمان. ( از اقرب الموارد ). عَزف. و رجوع به عزف شود.

عزیف. [ ع َ ] ( ع اِ ) آواز پری و آن آواز خفی و پستی است که به شب در بیابان شنیده شود و گویندآن صوت بادها در جو است که اهل بادیه آن را صوت جن تصور کنند. ( از منتهی الارب ). صوت جن. ( اقرب الموارد ). || توسعاً، مطلق آواز یا آواز که از چیزی برآید : آواز تکبیر از صف سلطان و عزیف مزمار و صفیر از قبل آن شیطان... ( جهانگشای جوینی ).

عزیف. [ ع َ ] ( اِخ ) نام رملی است در عینة از آن بنی سعد. ( از معجم البلدان ).

عزیف . [ ع َ ] (اِخ ) نام رملی است در عینة از آن بنی سعد. (از معجم البلدان ).


عزیف . [ ع َ ] (ع اِ) آواز پری و آن آواز خفی و پستی است که به شب در بیابان شنیده شود و گویندآن صوت بادها در جو است که اهل بادیه آن را صوت جن تصور کنند. (از منتهی الارب ). صوت جن . (اقرب الموارد). || توسعاً، مطلق آواز یا آواز که از چیزی برآید : آواز تکبیر از صف سلطان و عزیف مزمار و صفیر از قبل آن شیطان ... (جهانگشای جوینی ).


عزیف . [ ع َ ] (ع مص ) آواز کردن جن . (از منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ): عزفت الجن ؛ جن در بیابانها آواز داد. || بازی کردن جن . || بانگ دادن کمان . (از اقرب الموارد). عَزف . و رجوع به عزف شود.



کلمات دیگر: