کلمه جو
صفحه اصلی

عسک

فرهنگ فارسی

چسبیدن و لازم شدن ملازم گشتن و ملتصق شدن به چیزی

لغت نامه دهخدا

عسک. [ ع َ س َ ] ( ع مص ) چسبیدن و لازم شدن. ( از منتهی الارب ). ملازم گشتن و ملتصق شدن به چیزی. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: