کلمه جو
صفحه اصلی

فرقود

لغت نامه دهخدا

فرقود. [ ف ُ ] ( ع اِ ) گاوساله دشتی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرقود. [ ف ُ ] ( اِخ ) ستاره نزدیک قطب که بدان راه شناسند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). فرقد. رجوع به فرقد و فرقدان و فرقدین شود.

فرقود. [ ف ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ نزدیک قطب که بدان راه شناسند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرقد. رجوع به فرقد و فرقدان و فرقدین شود.


فرقود. [ ف ُ ] (ع اِ) گاوساله ٔ دشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: