افسون خوان تعویذ خوان
عزیمت گر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عزیمت گر. [ ع َ م َ گ َ ] ( ص مرکب ) افسون خوان. تعویذخوان :
عقل عزیمت گر ما دیو دید
نقره آن کار به آهن کشید.
عقل عزیمت گر ما دیو دید
نقره آن کار به آهن کشید.
نظامی.
و رجوع به عزیمت و عزیمة شود.کلمات دیگر: