کلمه جو
صفحه اصلی

صمحمح

لغت نامه دهخدا

صمحمح. [ ص َ م َ م َ ] ( ع ص ) مرد سخت و درشت و توانا [ ی ] گرداندام کوتاه بالا. ( از منتهی الارب ). سخت دراز. ( مهذب الاسماء ). || مرد رفته موی پیش سر. || مرد سترده موی سر. || سر موی رفته و سخت و درشت. ( منتهی الارب ). اصلع. غلیظ. شدید. ( نشوءاللغة ص 118 ). مؤلف نشوءاللغة این لغت را در زمره صفاتی شمرده است که صاحب آن بکثرت آنچه بدان وصف میشود ممتاز است. رجوع به صمحمحی شود.


کلمات دیگر: