دختر محمد بن عبدالملک بن یوسف مقدسی از زنان محدث بود و در نقل احادیث نام او آمده است
عزیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عزیة ) عزیة. [ ع ِزْ ی َ ] ( ع اِمص ) انتساب. ( اقرب الموارد ). نسبت و دعوی نسبت. ( ناظم الاطباء ). عِزوة. رجوع به عزوة شود.
عزیة. [ ] ( اِخ ) دختر محمدبن عبدالملک بن یوسف مقدسی. از زنان محدث بود و در نقل احادیث نام او آمده است. ( از اعلام النساء از مخطوطات دار الکتب الظاهریة ).
عزیة. [ ] ( اِخ ) دختر محمدبن عبدالملک بن یوسف مقدسی. از زنان محدث بود و در نقل احادیث نام او آمده است. ( از اعلام النساء از مخطوطات دار الکتب الظاهریة ).
عزیة. [ ] (اِخ ) دختر محمدبن عبدالملک بن یوسف مقدسی . از زنان محدث بود و در نقل احادیث نام او آمده است . (از اعلام النساء از مخطوطات دار الکتب الظاهریة).
عزیة. [ ع ِزْ ی َ ] (ع اِمص ) انتساب . (اقرب الموارد). نسبت و دعوی نسبت . (ناظم الاطباء). عِزوة. رجوع به عزوة شود.
کلمات دیگر: