کلمه جو
صفحه اصلی

صمغان

لغت نامه دهخدا

صمغان. [ ص ِ ] ( ع اِ ) دو کرانه دهان که ملتقای هر دو لب است یا جای فراهم آمدن آب دهن در دو جانب لب. ( منتهی الارب ). هر دو سوی دهن. ( مهذب الاسماء ).

صمغان. [ ص َ ] ( ع ص ) لقیت صمغان و کذا لقیت اباصِمغَه ؛ یعنی دیدم شخصی را که صمغ می آرد دهن و هر دو گوش و هر دو چشم و بینی او چنانکه صمغ می آرد درخت. ( منتهی الارب ).

صمغان . [ ص َ ] (ع ص ) لقیت صمغان و کذا لقیت اباصِمغَه ؛ یعنی دیدم شخصی را که صمغ می آرد دهن و هر دو گوش و هر دو چشم و بینی او چنانکه صمغ می آرد درخت . (منتهی الارب ).


صمغان . [ ص ِ ] (ع اِ) دو کرانه ٔ دهان که ملتقای هر دو لب است یا جای فراهم آمدن آب دهن در دو جانب لب . (منتهی الارب ). هر دو سوی دهن . (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: