کلمه جو
صفحه اصلی

صمکمک

لغت نامه دهخدا

صمکمک. [ ص َم َ م َ ] ( ع ص ) آنکه بوی بد داشته باشد. || توانا. || استوار. || ( اِ ) آب که از دلو چکد و متغیر شود بوی آن. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: