کلمه جو
صفحه اصلی

صمکیک

لغت نامه دهخدا

صمکیک. [ ص َ م َ ] ( ع ص ) نادان شتاب شر. || مرد توانا ( و ) درشت. || درشت خوی. || لزج و سطبر از شیر و مانند آن. || احمق شتاب کار. ( منتهی الارب ). رجوع به صَمَکوک شود.

صمکیک. [ ص َ م َ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).

صمکیک . [ ص َ م َ ] (ع ص ) نادان شتاب شر. || مرد توانا (و) درشت . || درشت خوی . || لزج و سطبر از شیر و مانند آن . || احمق شتاب کار. (منتهی الارب ). رجوع به صَمَکوک شود.


صمکیک . [ ص َ م َ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: