کلمه جو
صفحه اصلی

غلیظه

لغت نامه دهخدا

( غلیظة ) غلیظة. [ غ َ ظَ] ( ع ص ) تأنیث غلیظ: ارض غلیظة؛ زمین درشت. || ریاح غلیظة؛ بادهای سخت. رجوع به غلیظ شود.
غلیظه. [ غ َ ظِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش لنگه شهرستان لار که در 24هزارگزی شمال لنگه در دامنه شمالی کوه بردغون قرار دارد. جلگه ، گرمسیری و مرطوب است و57 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

غلیظه . [ غ َ ظِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار که در 24هزارگزی شمال لنگه در دامنه ٔ شمالی کوه بردغون قرار دارد. جلگه ، گرمسیری و مرطوب است و57 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


غلیظة. [ غ َ ظَ] (ع ص ) تأنیث غلیظ: ارض غلیظة؛ زمین درشت . || ریاح غلیظة؛ بادهای سخت . رجوع به غلیظ شود.



کلمات دیگر: