صفحه اصلی
ازارمند
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
علیل، بیمار، دردمند، رنجور
لغت نامه دهخدا
( آزارمند )
آزارمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) صاحب آزار. علیل. بیمار. سقیم.
فرهنگ عمید
( آزارمند )
۱. علیل، بیمار.
۲. دردمند، رنجور.
کلمات دیگر: