کلمه جو
صفحه اصلی

روزگون

لغت نامه دهخدا

روزگون. ( ص مرکب ) روشن مانند روز. ( ناظم الاطباء ) :
بر دختر آمد پر از خنده لب
گشاده رخ روزگون زیرشب.
فردوسی.

فرهنگ عمید

سفید و روشن مانند روز، مانند روز: بر دختر آمد پر از خنده لب / گشاده رخ روزگون زیر شب (فردوسی: ۱/۲۱۹ ).

دانشنامه عمومی

روزگون یا روذگونَگ دختر مهرداد یکم و خواهر فرهاد دوم بود.
مالکوم کالج، اشکانیان، ترجمهٔ مسعود رجب نیا، انتشارات هیرمند، چاپ دوم ۱۳۸۳، شابک ‎۹۶۴-۵۵۲۱-۱۲-۲
این نام در منابع یونانی و لاتین به گونهٔ Ροδογύνη و Rhodogune ضبط شده و در پارسی معنای «روشن مانند روز» و خورشیدوش را می دهد.
هنگامی که مهرداد دیمتریوس دوم پادشاه سلوکی را به بند کشید و او را به هیرکانیا فرستاد دخترش روزگون را نیز در ۱۳۸ (پیش از میلاد) به همسری او درآورد. روزگون از او چندین فرزند زاد. در منابع غربی او را زنی جنگجو با توانایی گرداندن سپاه دانسته اند.


کلمات دیگر: