مختفی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نهان و پوشیده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نهان و پوشیده و پنهان شده. ( ناظم الاطباء ) :
نور حس با این غلیظی مختفی است
چون خفی نبود ضیائی کان صفی است.
مولوی.
بند تقدیر و قضای مختفی
هان نبیند آن بجز جان صفی.
مولوی.
|| بیرون آورنده و آشکاراکننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نباش یعنی کفن آهنج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) نباش و کفن آهنج. ( ناظم الاطباء ). کفن دزد.( مهذب الاسماء ). || پنهان کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اختفاء شود.