( اسم ) ۱ - عصای سر کج . ۲ - هر چوبی که سر آن خمیده باشد همچون چوگان .
ابن الادرع الاسمی از صحابی است
ابن الادرع الاسمی از صحابی است
محجن . [ م ِ ج َ ] (اِخ ) ابن الادرع الاسلمی صحابی است و در آغاز ساکن مدینه بود سپس به بصره آمد و نقشه ٔ مسجد آن شهر را کشید. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 837).
منوچهری .
محجن . [ م ُ ج َ ] (ع ص ) گیاه خرد و ضعیف . (ناظم الاطباء). گیاه ریز که برگ برآرد. (آنندراج ).