( اسم ) باز جسته کاویده پژوهش کرده .
پژوهیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پژوهیده. [ پ ِ / پ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پژوهش کرده. بازجسته. کاویده :
سخن شد پژوهیده از هر دری
ز شاهی و تاج و ز هر کشوری.
پژوهیده سودابه را شاه گفت
که این رازت از من نباید نهفت.
سخن شد پژوهیده از هر دری
ز شاهی و تاج و ز هر کشوری.
فردوسی.
|| خردمند. عاقل. دانا. زیرک :پژوهیده سودابه را شاه گفت
که این رازت از من نباید نهفت.
فردوسی.
بعض فرهنگها معانی فوق را آورده و بیت مذکور را هم شاهد آن قرار داده اند لیکن هم معنی و هم شعر درست نمی نماید.فرهنگ عمید
۱. جستجوشده: سخن شد پژوهیده از هر دری / ز شاهی و از شاه هر کشوری (فردوسی: ۱/۱۱۸ ).
۲. رسیدگی شده.
۲. رسیدگی شده.
کلمات دیگر: