کلمه جو
صفحه اصلی

رومه

فرهنگ فارسی

مسقط الراس ندایه پدر و مادر یهو یا کیم بود و کاندر بر آنست که همان رومه ایست که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است .

لغت نامه دهخدا

رومه . [ م َ ] (اِخ ) مسقطالرأس ندایه پدرمادر یهویاکیم بود و کاندر بر آن است که همان رومیه ای است که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است . (از قاموس کتاب مقدس ).


رومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) موی اندام . (ناظم الاطباء) (از برهان ). موی اندام نهانی . (یادداشت مؤلف ). رنبه . (از شرفنامه ٔ منیری ). موی زهار. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) :
شد جای جای ریخته از ننگ روی او
ریشی که ننگ دارد از او رومه ٔ زهار.

سوزنی .


جان کن ای کور و جگرسوز و سخن نیکو گو
مژه و رومه چه کردند ترا می دانی .

سوزنی .


رومه سوزی مژه برمی کنی از نادانی
ای به هر کندن و هر سوختنی ارزانی .

سوزنی .


سرش همچون سر ماهیست لغزان
به بن بر، رومه ٔ مرغول چون شصت .

سوزنی .



رومه . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 219 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


رومة. [ م َ ] (ع اِ) سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. (منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. (منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.


( رومة ) رومة. [ م َ ] ( ع اِ ) سریشم. ( ناظم الاطباء ). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. ( منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. ( منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.
رومه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) موی اندام. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). موی اندام نهانی. ( یادداشت مؤلف ). رنبه. ( از شرفنامه منیری ). موی زهار. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
شد جای جای ریخته از ننگ روی او
ریشی که ننگ دارد از او رومه زهار.
سوزنی.
جان کن ای کور و جگرسوز و سخن نیکو گو
مژه و رومه چه کردند ترا می دانی.
سوزنی.
رومه سوزی مژه برمی کنی از نادانی
ای به هر کندن و هر سوختنی ارزانی.
سوزنی.
سرش همچون سر ماهیست لغزان
به بن بر، رومه مرغول چون شصت.
سوزنی.

رومه. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه آن 219 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

رومه. [ م َ ] ( اِخ ) مسقطالرأس ندایه پدرمادر یهویاکیم بود و کاندر بر آن است که همان رومیه ای است که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است. ( از قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ عمید

= رمکان: شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومهٴ زهار (سوزنی: ۴۱ ).

دانشنامه عمومی

رومه روستایی در دهستان میغان بخش مرکزی شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۱۸ نفر (در ۱۱۲ خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

به ضم را , سکون واو و کسرمیم یکی از روستاهای ییلاقی منطقه دروار دامغان که در زمان نایب الحکومگی حاج میرزا عباسعلی درزی 1193 - 1270هجری خورشیدی6تومان خراج ازبیست خانوار ساکن در آن جمع شده به نایب التجار ( حکومت وقت سمنان ) برای خراج گوسفندان این منطقه داده میشده است. در زمستان ها جمعیت ساکن آن50 نفر ودر تابستان تا200نفر نیز میرسیده اند . محصولات آن گندم وجو وسیب زمینی می باشد. آب آن از چشمه وقنات تامین میشود . از بناهای قدیمی آن می توان به حمام سر استال وبرج شندر اشاره کرد. از کلاته های آن میتوان به کردنان , سر استال , شندر , شرشرو, کلاته شاه شمس الدین وسیف الدین اشاره کرد. اکنون خالی از سکنه دائمی بوده وجزءمراتع ییلاقی دروار است. در زمان های قدیم جعفری تنها گوسفندان بلوک درزی ( حاج میرزا عباسعلی درزی وپدرانش ) وبلوک ملک جعفری ( حاج محمد طاهر وپدرانش ) در آن تعلیف میشده اند ولی اکنون بیشتر اهالی در آن دام دارند. ( بر گرفته از کتاب غبار گرفته تألیف م. ر. حاجیان نژاد )

رومهِ دامی است برای فریب حیوان یا تشویق او به انجام کاری. مانند گذاشتن یک تخم یا چیزی شبیه تخم در لانه مرغ برای تشویق حیوان به تخم گزاری


کلمات دیگر: