کلمه جو
صفحه اصلی

روزی رسان

فارسی به انگلیسی

provider

فرهنگ فارسی

روزی رساننده . کنایه از ذات باری

لغت نامه دهخدا

روزی رسان. [ رَ ] ( نف مرکب ) روزی رساننده. || ( اِخ ) کنایه از ذات باری. ( از لغت محلی شوشتر ) :
گرم نیست روزی ز مهر کسان
خدایست رزاق و روزی رسان.
نظامی.
غم روزی مخورتا روز ماند
که خود روزی رسان روزی رساند.
نظامی.
دگر روز باز اتفاق اوفتاد
که روزی رسان قوت و روزیش داد.
سعدی.
بمنعم نداده ست روزی رسان
مگر بهر آسایش مفلسان.
امیرخسرو دهلوی.
ز هر توشه کامد ز روزی رسان
مرادی به بی توشه ای می رسان.
امیرخسرو دهلوی.
بی مگس هرگز نماند عنکبوت
رزق را روزی رسان پر میدهد.
صائب.
خدایست رزاق و روزی رسان.
؟
- امثال :
ضامن روزی بود روزی رسان .
( جامع التمثیل ).

فرهنگ عمید

= روزی ده

روزی‌ده#NAME?


جدول کلمات

رزاق

پیشنهاد کاربران

رازق


کلمات دیگر: