۱ - ( صفت ) منسوب به محراب : ۲ - ( اسم ) مسجد . ۳ - نوعی شمشیر.
محرابی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به محراب . ۲ - (اِ. ) مسجد. ۳ - نوعی شمشیر.
لغت نامه دهخدا
محرابی. [ م ِ ] ( ص نسبی ) آنکه اهل محراب و ملازم آن است.
- زاهد محرابی ؛ پارسا که پیوسته ملازم محراب و مقیم محراب است :
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی
بر رخش بر، اثر سبلت سقلابی.
- ابروان محرابی ؛ کمانی :
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد.
- ریش محرابی ؛ همانند محراب در هیأت.
- زاهد محرابی ؛ پارسا که پیوسته ملازم محراب و مقیم محراب است :
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی
بر رخش بر، اثر سبلت سقلابی.
منوچهری.
|| نوعی از شمشیر. ( غیاث ) ( آنندراج ). قسمی از شمشیر. ( ناظم الاطباء ). || مسجد. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). || قوسی. کمانی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).- ابروان محرابی ؛ کمانی :
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد.
حافظ.
|| هر چیز که به شکل محراب باشد.- ریش محرابی ؛ همانند محراب در هیأت.
دانشنامه عمومی
محرابی از نام های خانوادگی متداول در ایران است و ممکن است به یکی از این افراد اشاره داشته باشد:
ولی الله محرابی
معین الدین محرابی
اسماعیل محرابی بازیگر تئاتر٬ سینما و تلویزیون اهل ایران
آشا محرابی دختر اسماعیل محرابی و بازیگر ایرانی
ولی الله محرابی
معین الدین محرابی
اسماعیل محرابی بازیگر تئاتر٬ سینما و تلویزیون اهل ایران
آشا محرابی دختر اسماعیل محرابی و بازیگر ایرانی
wiki: محرابی
پیشنهاد کاربران
جنگجو هم یکی از معانی کلمه محرابی هست
محرابی تو معنی کتاب های فارسی مخصوصا فارسی دهم منظورش از محراب ( گوشه یا گنجه ای برای تبادت خداوند یکتا ) هست
کلمات دیگر: