کلمه جو
صفحه اصلی

برخاستگی

مترادف و متضاد

lift (اسم)
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی

rising (اسم)
خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود

upheaval (اسم)
تحول، برخاستگی، بالا آمدن، انقلاب، تغییر فاحش

uprising (اسم)
خیز، بلوا، برخاستگی، طغیان، شورش، قیام، بر خیزش

getting up (اسم)
برخاستگی

فرهنگ فارسی

بلند شدگی .

لغت نامه دهخدا

برخاستگی. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی برخاسته. رجوع به برخاستن و برخاسته شود.

فرهنگ عمید

برخاسته بودن، بلندشدگی.


کلمات دیگر: