( صفت ) ۱ - بد فلب بد خواه بد اندیش . ۲ - سیاه دل قسی القلب .
دل سیاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دل سیاه. [ دِ ] ( ص مرکب ) سیاه دل. دل سیه. قسی القلب. || بدقلب. بدخواه. بداندیش :
دادگرا فلک ترا جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد.
دادگرا فلک ترا جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد.
حافظ.
فرهنگ عمید
سیاه دل، بددل، بداندیش، بدخواه.
پیشنهاد کاربران
سیاه دل ( سیه دل ) :
۱. سنگدل ، بی رحم
۲. گاهی در اشعار فارسی به معنای "چشم" است. از آنجایی که مردمک وسط چشم سیاه است. : دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری /جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
۱. سنگدل ، بی رحم
۲. گاهی در اشعار فارسی به معنای "چشم" است. از آنجایی که مردمک وسط چشم سیاه است. : دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری /جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
کلمات دیگر: