مرد آزموده کار .
دلیک
فرهنگ فارسی
مرد آزموده کار .
لغت نامه دهخدا
دلیک. [ دَ ] ( ع اِ ) روئیدگی است. ( منتهی الارب ). نباتی است. ( از اقرب الموارد ). گیاهی است صحرایی از تیره ٔگل سرخیان که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است. گل سرخ صحرایی. ( فرهنگ فارسی معین ). || میوه گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد یا سرخ گردد و دانه های سفید درازی دارد که در طب قدیم مستعمل بود. ( فرهنگ فارسی معین ). بار گل سرخ که سپس گل آید و شیرین می باشد و به خرمای تر می ماند و اهل شام آنرا صُرم الدیک گویند، یا ورد کوهی است که به غوره ٔخرما ماند در کلانی و سرخی و به خرمای تر در شیرینی و در یمن یکدیگر را هدیه می دهند. ( منتهی الارب ). میوه ورد و گل سرخ است که قرمز شود بطوری که مانند خرمای تازه گردد، وپس از رسیدن شیرین می شود و چون رطب آنرا می خورند. ( از اقرب الموارد ). میوه و ثمر گلی است و آن مانند تخم گل سه رنگ می باشد و بعضی گویند تخم گل است که به عربی بذرالورد خوانند. ( برهان ). ثمر گل ، چون بریزد آن ثمر حاصل شود. ( الفاظ الادویة ). ثمر گل سرخ صحرایی است مثل بار گل سرخ بستانی و با اندک شیرینی و عفوصت و زرد مایل به سرخی و بقدر زیتونی ، و درتنکابن کلیک نامند و به ترکی آیت برونی و به اصفهان بن گل گویند و گل نبات او پرخارتر از گل بستانی ، و گلش بی بو و مشتمل بر چهار ورق و محتوی بر دانه های طولانی سفید است. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( مخزن الادویة ).
دلیک . [ دَ ] (ع اِ) روئیدگی است . (منتهی الارب ). نباتی است . (از اقرب الموارد). گیاهی است صحرایی از تیره ٔگل سرخیان که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است . گل سرخ صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). || میوه ٔ گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد یا سرخ گردد و دانه های سفید درازی دارد که در طب قدیم مستعمل بود. (فرهنگ فارسی معین ). بار گل سرخ که سپس گل آید و شیرین می باشد و به خرمای تر می ماند و اهل شام آنرا صُرم الدیک گویند، یا ورد کوهی است که به غوره ٔخرما ماند در کلانی و سرخی و به خرمای تر در شیرینی و در یمن یکدیگر را هدیه می دهند. (منتهی الارب ). میوه ٔ ورد و گل سرخ است که قرمز شود بطوری که مانند خرمای تازه گردد، وپس از رسیدن شیرین می شود و چون رطب آنرا می خورند. (از اقرب الموارد). میوه و ثمر گلی است و آن مانند تخم گل سه رنگ می باشد و بعضی گویند تخم گل است که به عربی بذرالورد خوانند. (برهان ). ثمر گل ، چون بریزد آن ثمر حاصل شود. (الفاظ الادویة). ثمر گل سرخ صحرایی است مثل بار گل سرخ بستانی و با اندک شیرینی و عفوصت و زرد مایل به سرخی و بقدر زیتونی ، و درتنکابن کلیک نامند و به ترکی آیت برونی و به اصفهان بن گل گویند و گل نبات او پرخارتر از گل بستانی ، و گلش بی بو و مشتمل بر چهار ورق و محتوی بر دانه های طولانی سفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویة).
دلیک . [ دَ ] (ع ص ) مرد آزموده کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُلُک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خاکی که باد آن را بیخته و برده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || طعامی است که از مسکه و شیر یا از مسکه و خرما ترتیب دهند. (منتهی الارب ). طعامی است از کره و شیر چون ثرید. (از اقرب الموارد). || نانی که در روغن و انگبین شکنند. (مهذب الاسماء). چنگال . (یادداشت مرحوم دهخدا).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای ایران
در سرشماری ۱۳۸۵ جمعیت این روستا کمتر از سه خانوار بوده است.
این روستا در دهستان عالی طیب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸ نفر (۶خانوار) بوده است.
گویش مازنی
۱شکم پرست ۲تنبل – سست عنصر