( جمله فعلی مرکب از : ار امر حاضر از ارائه ن ( وقایه ) امر حاضر یائ ضمیر مفعولی ) بنمایان مرا . نشان من بده . ( ماخوذ از آیه ۱۳۹سوره ۷ اعراف : رب ارنی انظر الیک . قول موسی خطاب به باری تعالی در کوه سینا : آفریدگار . خود را بمن تا بر تو بنگرم ) . در نظم فارسی گاه بضرورت ارنی بسکون رائ آمده است : موسی ازین جام تهی دید دست شیشه بکه پایه ارنی شکست . ( نظامی ) جمله کفها در دعا افراخته نغمه ارنی بهم در ساخته . ( مثنوی ) یا ارنی گفتن . جمله ارنی را بر زبان آوردن ( همچون موسی ) : چر رسی بکوه سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی . یا ارضعی گوی . ارنی گوینده ۱- آنکه جمله ارنی را بر زمان راند . ۲ - موسی ( ع ) : لن ترانی همه را دیده امید بدوخت ارنی گوی همان منتظر دیدار است . ( وحشی بافقی )
دانه که شیر را پنیر می گرداند
دانه که شیر را پنیر می گرداند