جمع فیض
( اسم ) جمع فیض (جمع فیوض فیوضات آید )
ارض ذات فیوض : زمینی که در آن آبهای بسیار و روان باشد .
( اسم ) جمع فیض (جمع فیوض فیوضات آید )
ارض ذات فیوض : زمینی که در آن آبهای بسیار و روان باشد .
فیوض . [ ف َ ] (ع اِ) ارض ذات فیوض ؛ زمینی که در آن آبهای بسیار و روان باشد. (منتهی الارب ).
فیوض . [ ف َ / فیو / ف ُ] (ع مص ) بسیار شدن آب چندانک روان گردد. || لبالب رفتن رود. || آشکار کردن راز. (منتهی الارب ). رجوع به فیض شود. || مردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برآمدن جان کسی . || فاش گردیدن خبر. (منتهی الارب ). || بسیار شدن چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || روان شدن اشک . (منتهی الارب ).
فیوض . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فیض . (اقرب الموارد). و رجوع به فیوضات شود.
فیض#NAME?