platform in a stable where the groom reposes
سرطویله
فارسی به انگلیسی
stable
لغت نامه دهخدا
سرطویله. [ س َ طَ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) اسب برگزیده. ( آنندراج ). اسب که بر سر طناب موسوم به طویله بسته اند. ( یادداشت مؤلف ) :
شهی که بسته دوصد اسب بردرش غافل
که سرطویله آنهاست اسب چوبینش.
ز دانش گشته مشهور قبیله
به پاگاه هنر بد سرطویله.
شهی که بسته دوصد اسب بردرش غافل
که سرطویله آنهاست اسب چوبینش.
واعظ قزوینی.
|| ممتاز. گزیده : ز دانش گشته مشهور قبیله
به پاگاه هنر بد سرطویله.
ملا فوقی ( از آنندراج ).
|| ستورگاه. اصطبل. ( یادداشت مؤلف ).فرهنگ عمید
۱. [منسوخ] طویله، اسطبل.
۲. [قدیمی، مجاز] بهترین اسب اسطبل.
۲. [قدیمی، مجاز] بهترین اسب اسطبل.
کلمات دیگر: