کنیف
فارسی به انگلیسی
canopy
فرهنگ فارسی
ظرفی سفالین شبیه به گلدان که درون آن لعاب داده شده است و در گهواره می گذارند تا ادرار کودک در راه [[ لله ]] در آن جمع شود . ظرفی سفالین که بزیر گاهواره پیوندند تا فضول شیر خواره در آن ریزد .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
طفلی به گاهواره کنیفی به زیر آن
بندی ز گاهواره فروبسته بر وتد.
کنیف. [ ک َ ] ( ص ) کِنِف. کنفت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
صفت صنعتش کثیف و کنیف
وقت و ذوقش بدل رکیک و ضعیف.
کنیف. [ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) پوشش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). پوشش پرده. ( فرهنگ فارسی معین ). || نهانخانه و خلاجای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نهانخانه. مستراح. ( فرهنگ فارسی معین ). || پوشنده و پنهان کننده هر چه باشد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سپر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || جای دست و روی شستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آب خانه. ( مهذب الاسماء ). || حظیره شتر که از درخت و شاخ سازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). حظیره ای که برای شتران از درخت و شاخه های آن سازند. ( ناظم الاطباء ). سایبانی از شاخه های درخت برای مواشی. ( فرهنگ فارسی معین ). || خرمابن که بعد بریدن به مقدار دست برآید و بدان ریش سیاه را تشبیه دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، کُنف. ( منتهی الارب ).
طفلی به گاهواره کنیفی به زیر آن
بندی ز گاهواره فروبسته بر وتد.
ادیب الممالک فراهانی (دیوان ص 143).
صفت صنعتش کثیف و کنیف
وقت و ذوقش بدل رکیک و ضعیف .
حدیقه (از فرهنگ فارسی ایضاً).
کنیف . [ ک َ ] (ع ص ، اِ) پوشش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پوشش پرده . (فرهنگ فارسی معین ). || نهانخانه و خلاجای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نهانخانه . مستراح . (فرهنگ فارسی معین ). || پوشنده و پنهان کننده ٔ هر چه باشد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || جای دست و روی شستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب خانه . (مهذب الاسماء). || حظیره ٔ شتر که از درخت و شاخ سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). حظیره ای که برای شتران از درخت و شاخه های آن سازند. (ناظم الاطباء). سایبانی از شاخه های درخت برای مواشی . (فرهنگ فارسی معین ). || خرمابن که بعد بریدن به مقدار دست برآید و بدان ریش سیاه را تشبیه دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کُنف . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] بی ارزش، پست: گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱: ۳۹۳ ).
۳. [قدیمی] سپر.
۴. [قدیمی] سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند.
۵. [قدیمی] نهانخانه.
۶. [قدیمی] مستراح.
گویش مازنی
لگن مخصوصی ادرار در گهواره