۱ - زردالوی خشک کرده دانه بر آورده که مغز بادام به جای دانه در میان آن نهاده باشند . ۲ - باام خشک . ۳ - بادام قندی . ۴ - لب و چشم معشوق .
شکربادام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شکربادام. [ ش َ ک َ ] ( اِ مرکب ) زردآلوی خشک کرده هسته برآورده که مغز بادام در میان آن گذاشته باشند. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ). آزادمیوه. ( یادداشت مؤلف ). || بادام خشک شده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ). || بادام قندی. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || چشم و لب معشوق. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ).
فرهنگ عمید
۱. بادام قندی، مغز بادام آمیخته به شکر.
۲. زردآلوی خشک کرده که به جای هسته در آن مغز بادام در آن گذاشته باشند.
۲. زردآلوی خشک کرده که به جای هسته در آن مغز بادام در آن گذاشته باشند.
کلمات دیگر: