برمخیده. [ ب َ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مخالف و خودرای و عاق و عاصی شده. ( برهان ). فرزند عاق که فرمان مادر و پدر نبرد. ( اوبهی ) :
مر او را یکی برمخیده پسر
ز مهر جهان بر پدر کینه ور.
مر او را یکی برمخیده پسر
ز مهر جهان بر پدر کینه ور.
ابوشکور.
و رجوع به برمخیدن شود.