( مصدر ) نمو دادن ( تخم یا دانه کاشته شده و مانند آن ) رشد دادن .
رویاننده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رویاننده. [ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) که رویاند. که نمو دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه برویاند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رویانیدن شود.
فرهنگ عمید
آن که دانه یا گیاهی را رویانده و پرورش می دهد.
کلمات دیگر: