کلمه جو
صفحه اصلی

ادفع

عربی به فارسی

با برق اب طلا يا نقره دادن به , اب فلزي دادن , ابکاري فلزي کردن , وادار کردن , بر ان داشتن , مجبور ساختن , بجلو راندن , سوق دادن , بردن , حرکت دادن


لغت نامه دهخدا

ادفع. [ اَ ف َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از دفع. راننده تر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
دفع (۱۰ بار)

پیشنهاد کاربران

دور می کند


کلمات دیگر: