خون از موضعی خارج کردن یا اشک خونین از غم ریختن .
خون کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خون کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) خون از موضعی خارج کردن. || اشک خونین از غم ریختن :
سیاووش لشکر بجیحون کشید
بمژگان همی از جگر خون کشید.
سیاووش لشکر بجیحون کشید
بمژگان همی از جگر خون کشید.
فردوسی.
پیشنهاد کاربران
خون گرفتن
کلمات دیگر: