کلمه جو
صفحه اصلی

رازح

لغت نامه دهخدا

رازح . [ زِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است از خولان . (منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از خولان بن عمروبن حاف بن قضاعة که به شام فرودآمد. (از تاج العروس ).


رازح . [ زِ ] (ع ص ) هلاک شونده از لاغری . (از اقرب الموارد). || شتر افتاده از لاغری . ج ، رُزَّح . (منتهی الارب ).


رازح. [ زِ ] ( ع ص ) هلاک شونده از لاغری. ( از اقرب الموارد ). || شتر افتاده از لاغری. ج ، رُزَّح. ( منتهی الارب ).

رازح. [ زِ ] ( اِخ ) نام پدر قبیله ای است از خولان. ( منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از خولان بن عمروبن حاف بن قضاعة که به شام فرودآمد. ( از تاج العروس ).

رازح. [ رِ ] ( اِخ ) نام پدر عاصم محدثی است.( از منتهی الارب ) ( تاج العروس ). رجوع به عاصم شود.

رازح . [ رِ ] (اِخ ) نام پدر عاصم محدثی است .(از منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به عاصم شود.


دانشنامه عمومی

رازح (یمن). رازح به عربی ( الرازح ) دهستان بزرگی از توابع استان صعده در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دارالحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیتش در حدود ۱۱۰۲ نفر می باشد. بسیاری از علماء، تاریخ نویسان و فقهاء به این روستا منتسب شده اند. شغل مردم روستا کشاورزی و دامداری است.


کلمات دیگر: