کلمه جو
صفحه اصلی

رادبوی

لغت نامه دهخدا

رادبوی. ( اِ مرکب ) رادبو. عود را گویند و آن را داربو نیز خوانند و آن اصح است همانا قلب کرده اند. ( آنندراج ). چوب عود. ( برهان ) :
بمفلس کف مردم رادبوی
چو نزد غنی عنبر و رادبوی.
فخر زرکوب.
رجوع به داربوی شود.

پیشنهاد کاربران

راد یعنی جوانمرد . بوی یعنی ارزو

رادبوی یعنی جوان مرد بوی یعنی ارزو رادبوی ها خیلی خوب هستند

را بوی یعنی جوان مرد نظرم اینهاستراددبوی معنی زیبایی دارد

رادجوان مرد بوی ارزو


کلمات دیگر: