فرهنگ فارسی

<div class="boxBd">زارنالی. ( حامص مرکب ) عاجزنالی. ( آنندراج ). ضعیف نالی. ( غیاث اللغات ). شکست خورده و مغلوب شده نالان. ( ناظم الاطباء ) : <br>ز قهر داورم اندیشه میشود مانع<br>که زارنالی خود را بداوری ببرم.<div class="au">ظهوری ( از آنندراج ).</div>بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم <br>از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام.<div class="au">وحید ( از آنندراج ).</div></div>

زارنالی. ( حامص مرکب ) عاجزنالی. ( آنندراج ). ضعیف نالی. ( غیاث اللغات ). شکست خورده و مغلوب شده نالان. ( ناظم الاطباء ) : ز قهر داورم اندیشه میشود مانع که زارنالی خود را بداوری ببرم. ظهوری ( از آنندراج ). بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام. وحید ( از آنندراج ).

زار نالی

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا