کلمه جو
صفحه اصلی

زافره

فرهنگ فارسی

قصبه ایست در شصت کیلومتری جنوب شرقی ایالت بادایوز از ایالات استر مادوره

لغت نامه دهخدا

( زافرة ) زافرة. [ ف ِ رَ ] ( ع ص ، اِ ) آنکه دیگری را در حمل ازفار ( اثقال و احمال ) یاری کند. ( ذیل اقرب الموارد از لسان ). || گروه مردم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || لشکر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || رکن بنا. ( اقرب الموارد )( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || شتر فربه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مهتر و بزرگ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کمان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زافرة، سهم یا نزدیک پیکان از تیر یا سوی جای پر از تیر یا کم از دو ثلث جانب پیکان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زافرة الرجل ؛ یاران و خویشان مرد. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). لانهم یزفرون عنه الاثقال. و فی الحدیث : کان اذا خلا مع صاغیته و زافرته انبسط و یقال هم زافرة القوم عندالسلطان. ( اقرب الموارد ). || داهیه ( بسیار زیرک و دانا ). ( ذیل اقرب الموارد ). || کاهل و نزدیک آن. ( ذیل اقرب الموارد ).

زافرة. [ ف ِ رَ ] ( اِخ ) قصبه ای است در 60کیلومتری جنوب شرقی ایالت بادایوز از ایالات استرمادوره ( اسپانیا ). ( از قاموس الاعلام ترکی ).

زافرة. [ ف ِ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است در 60کیلومتری جنوب شرقی ایالت بادایوز از ایالات استرمادوره (اسپانیا). (از قاموس الاعلام ترکی ).


زافرة. [ ف ِ رَ ] (ع ص ، اِ) آنکه دیگری را در حمل ازفار (اثقال و احمال ) یاری کند. (ذیل اقرب الموارد از لسان ). || گروه مردم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لشکر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || رکن بنا. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). || شتر فربه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مهتر و بزرگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کمان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زافرة، سهم یا نزدیک پیکان از تیر یا سوی جای پر از تیر یا کم از دو ثلث جانب پیکان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زافرة الرجل ؛ یاران و خویشان مرد. (اقرب الموارد) (آنندراج ). لانهم یزفرون عنه الاثقال . و فی الحدیث : کان اذا خلا مع صاغیته و زافرته انبسط و یقال هم زافرة القوم عندالسلطان . (اقرب الموارد). || داهیه (بسیار زیرک و دانا). (ذیل اقرب الموارد). || کاهل و نزدیک آن . (ذیل اقرب الموارد).



کلمات دیگر: