کلمه جو
صفحه اصلی

ژرار

فرهنگ فارسی

مترجم ایتالیایی (و .کرمون ۱۱۱۴- ف. ۱۱۸۷ م . ) وی برای آموختن زبان عربی و علوم عرب به طلیطله رفت و پس از تبحر در آن زبان المجسطی بطلمیوس و بعض کتب فارابی را بزبان لاتینی ترجمه کرد و خود نیز تالیفاتی دارد .
نام سیاستمداری از مردم فرانسه . مولد سن مارتن . او را پر ژرار می نامیدند . وی از طبقه برزگران بود و در فرانسه نمایندگی مجلس مبعوثان داشت .

لغت نامه دهخدا

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) یا ژِرارا. نام شهری به فلسطین باستان. بدانجا ابراهیم پیغمبر فرمان یافت که فرزند خویش را قربان کند. رجوع به جرار شود.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) نام نخستین دوکی که امارت لورن را بسال 1048 م. به ارث برد ( 1024 - 1070 م. ).

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) نام یکی از مارشالهای فرانسوی. مولد دامویله بسال 1773 و وفات به پاریس در 1852 م. وی معاصر ناپلئون بناپارت و از سرداران او بود.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) آلکساندر. نام صاحب منصب و جهانگرد انگلیسی. متولد و متوفی به آبردین ( 1792 - 1840 م. ). وی را در مغولستان و چین و تبت جنوبی کشفیاتی است.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) بالتازار. نام متعصبی دینی که گیوم درانژ را بسال 1584 م. به قتل رسانید.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) پیر اُگوست فلوران. نام عالم حقوق و مورخ بلژیکی. مولد بروکسل بسال 1800 و وفات در ایکسل بسال 1882 م.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) ( لوبین ئورو ) نام یکی از قدیسین مسیحی. مولد بسال 1040 ووفات در حدود سال 1121 م. ذکران وی نهم ژوئن است.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) سسیل ژول بازیل. نام صاحب منصبی فرانسوی ، مولد پینیان بسال 1817 و وفات به افریقا بسال 1864 م. شهرت وی در شکار شیر بوده است ، بدینجهت او را شیرکش نامند.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) شارل فردریک. نام شیمی دان فرانسوی متولد در استراسبورگ بسال 1816 و متوفی بسال 1856 م.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام اسقف تول متولد در کلنی بسال 935 م. ذکران وی روز 23 آوریل است.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام اسقف شُناد در هنگری ، متوفی بسال 1047 م. مولد وی در ایالت ونیز و ذکران او 24 سپتامبر است.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام رُهبان صومعه برنی متولد در قلمرو نامور ( 890 - 959 م. ). ذکران وی سوم اُکتبر است.

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) لوبارون فرانسوا. نام مصور و رسّام تاریخ فرانسه. متولد در رُم بسال 1770 و متوفی در پاریس بسال 1837 م. نویسنده ٔکتاب «جنگ اُسترلیتز» .

ژرار. [ ژِ ] ( اِخ ) میشل. نام سیاستمداری از مردم فرانسه. مولد سن مارتَن ( 1737 - 1815 م. ). او را پِرژرار می نامیدند. وی از طبقه برزگران بود و در فرانسه نمایندگی مجلس مبعوثان داشت.

ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) (قدیس ) نام اسقف تول متولد در کلنی بسال 935 م . ذکران وی روز 23 آوریل است .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) (قدیس ) نام اسقف شُناد در هنگری ، متوفی بسال 1047 م . مولد وی در ایالت ونیز و ذکران او 24 سپتامبر است .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) (قدیس ) نام رُهبان صومعه ٔ برنی متولد در قلمرو نامور (890 - 959 م .). ذکران وی سوم اُکتبر است .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) (لوبین ئورو) نام یکی از قدیسین مسیحی . مولد بسال 1040 ووفات در حدود سال 1121 م . ذکران وی نهم ژوئن است .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) یا ژِرارا. نام شهری به فلسطین باستان . بدانجا ابراهیم پیغمبر فرمان یافت که فرزند خویش را قربان کند. رجوع به جرار شود.


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) نام نخستین دوکی که امارت لورن را بسال 1048 م . به ارث برد (1024 - 1070 م .).


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) پیر اُگوست فلوران . نام عالم حقوق و مورخ بلژیکی . مولد بروکسل بسال 1800 و وفات در ایکسل بسال 1882 م .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) سسیل ژول بازیل . نام صاحب منصبی فرانسوی ، مولد پینیان بسال 1817 و وفات به افریقا بسال 1864 م . شهرت وی در شکار شیر بوده است ، بدینجهت او را شیرکش نامند.


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) آلکساندر. نام صاحب منصب و جهانگرد انگلیسی . متولد و متوفی به آبردین (1792 - 1840 م .). وی را در مغولستان و چین و تبت جنوبی کشفیاتی است .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) بالتازار. نام متعصبی دینی که گیوم درانژ را بسال 1584 م . به قتل رسانید.


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) شارل فردریک . نام شیمی دان فرانسوی متولد در استراسبورگ بسال 1816 و متوفی بسال 1856 م .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) لوبارون فرانسوا. نام مصور و رسّام تاریخ فرانسه . متولد در رُم بسال 1770 و متوفی در پاریس بسال 1837 م . نویسنده ٔکتاب «جنگ اُسترلیتز» .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) میشل . نام سیاستمداری از مردم فرانسه . مولد سن مارتَن (1737 - 1815 م .). او را پِرژرار می نامیدند. وی از طبقه ٔ برزگران بود و در فرانسه نمایندگی مجلس مبعوثان داشت .


ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) نام یکی از مارشالهای فرانسوی . مولد دامویله بسال 1773 و وفات به پاریس در 1852 م . وی معاصر ناپلئون بناپارت و از سرداران او بود.



کلمات دیگر: