مولود طبع محصول قریحه
زاده ٔ طبع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زاده طبع. [ دَ / دِ ی ِ طَ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مولود طبع. محصول قریحه و کنایه از شعر است :
خود تو میدانی که زاده طبع و فرزند خیال
بس گرامی تر ز زاده مادر فرزند و زن.
آری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان.
خود تو میدانی که زاده طبع و فرزند خیال
بس گرامی تر ز زاده مادر فرزند و زن.
خاقانی.
زاده طبع منند ایشان که خصمان منندآری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان.
خاقانی.
و رجوع به زاد خاطر و زاده خاطر و زاده دهن شود.کلمات دیگر: