کلمه جو
صفحه اصلی

نظام الدین

فرهنگ اسم ها

اسم: نظام الدین (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nezāmoddin) (فارسی: نِظام‌الدين) (انگلیسی: nezamoddin)
معنی: موجب نظم و آراستگی در دین، ( عربی )، نظم آورنده و نظام دهنده ی دین، موجب آراستگی دین، ( اَعلام ) ) نظام الدین اعرج ( = حسن ابن محمّد ) : [قرن و هجری ) دانشمند ایرانی، مؤلف شرح تذکره ی طوسی، شرح مجسطی و تفسیر قرآن، ) نظام الدین اولیا ( = شیخ محمّد دهلوی ) : [، قمری] عارف مسلمان هندی، معروف به شاه نظام اولیا، مؤلف راحت القلوب، در ذکر سخنان استادش فریدالدین شکر گنج، ) نظام الدین شامی ( = عبدالواسع ) : [قرن هجری] مورخ ایرانی، از مردم تبریز، مؤلف تاریخ زمان امیر تیمور، معروف به ظفرنامه ی شامی و مترجم داستان بلوهر و بوذاسَف، به فارسی، ) نظام الدین محمّد یزدی ( = نظام قاری ) : [قرن هجری]، شاعر ایرانی، سراینده ی دیوان البسه به فارسی، موجب نظم و انظباط در دین

(تلفظ: nezāmoddin) (عربی) نظم آورنده و نظام دهنده‌ی دین ؛ موجب آراستگی دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر علمی و ادبی .


فرهنگ فارسی

یحیی بن عبدالرحمن
محمد بن حسین قرشی

لغت نامه دهخدا

نظام الدین . [ ن ِ م ُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحی طبیب ، از اطبای قرن دهم است «در مبادی احوال به علاج مرضای دارالشفاء امیر هدایت انتما [ امیرعلیشیر ] مشغول بود، چون خواجه عبیداﷲ انصاری کس به هرات فرستاده بود... طبیب طلبید جناب حکمت مآبی حسب الحکم به طرف سمرقند توجه نمود و بعد از آنکه ... بازآمد به مزید عنایت و نوازش اختصاص یافته منظور نظر خاقان منصور پسندیده صفات شده ... تا آخر ایام حیات در اوج جاه و جلال بود. (از حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 339).


نظام الدین . [ ن ِ م ُدْ دی ] (اِخ ) مرتضی (شیخ ...)بن شیخ حسن شیخ الاسلام مقیم رشت از علمای قرن اخیر است و در 60سالگی به سال 1336 هَ . ق . درگذشت او راست : ارشادالصبیان ، تشریح الحساب ، حجیةالقطع و الظن . (از ریحانة الادب ج 4 ص 214 از متفرقات الذریعه ).


نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ] ( اِخ ) ( قاضی... ) ابن شرف الدین حاجی محمد فراهی ، از فقها و علمای قرن نهم و معاصر سلطان حسین بایقراست و بفرمان او در دارالسلطنه هرات منصب قضا داشت و به سال 900 هَ. ق. درگذشت. ( از رجال کتاب جبیب السیر ص 180 ). و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 438 شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابن قطب الدین ( ملا... ) انصاری سهالوی لکهنوئی از فضلای قرن دوازدهم هندوستان است ، به سال 1161 هَ. ق. درگذشت. او راست : شرح مسلم الثبوت در اصول فقه ، حاشیه بر شرح هدایةالحکمة ملاصدرا. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 360 ).

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ]( اِخ ) ( خواجه ) ابوالعلاء گنجوی. رجوع به ابوالعلاء گنجوی و نیز رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 1 ص 199 شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالفتح فخرالملک پسر خواجه نظام الملک است ، وی بعد از پدر به وزارت برکیارق رسید و به سال 500 هَ. ق. کشته شد. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا ج 2 ص 907 شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ]( اِخ ) ابوالمعالی نصراﷲ. رجوع به ابوالمعالی شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ] ( اِخ ) احمد از علمای قرن یازدهم و معاصربا شاه عباس ثانی صفوی است ، وی کتاب فرس نامه را به فرمان این پادشاه تألیف کرده است. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 209 ). و نیز رجوع به اعیان الشیعه ج 8 ص 347 شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ] ( اِخ )احمد ( سید... ) بن ابراهیم بن سلام اﷲ دشتکی شیرازی ملقب به سیدالعلماء و سلطان الحکماء از علمای قرن دهم و یازدهم هجری است او راست : اثبات الواجب الصغیر، اثبات الواجب الکبیر، اثبات الواجب الوسیط. وی به سال 1015 هَ. ق. درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 210 ). و نیز رجوع به الذریعه ج 2 ص 103 و اعیان الشیعه ج 8 ص 374 شود.

نظام الدین. [ ن ِ مُدْ دی ]( اِخ ) احمد ( سید... )بن محمد معصوم بن سید نظام الدین احمدبن ابراهیم دشتکی شیرازی ، از شاعران و دانشمندان قرن یازدهم است وی به دعوت عبداﷲ قطب الدین شاه حکمران دکن به هندوستان مهاجرت کرد و در حیدرآباد ساکن شد و نزد قطب شاه تقرب یافت و ریاست علمی آن نواحی بدومفوض گشت و به سال 1086 هَ. ق. در همانجا وفات یافت. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 210 ). و نیز رجوع به سلافة العصر و الذریعه ج 2 ص 103 و اعیان الشیعه ج 8 ص 374 شود.

نظام الدین . [ ن ِ م ُدْ دی ] (اِخ ) (مولانا) عبدالرحیم خوافی ، معروف به پیر تسلیم . از مشایخ قرن هشتم هرات و مورد احترام ملک معزالدین حسین است ، چون بر کفر ترکان غز بادغیس فتوی نوشت غزان هرات را محاصره کردند و «پیغام فرستادند که غرض ما... قتل کسی است که ما را کافر اعتقاد کرده اکنون اگر مردم هرات می خواهند که مال و جان ایشان در عرصه ٔ هلاک نیفتد باید که آن شخص را بیرون فرستند... هرویان فتوی نوشتند که ضرر خاص برای نفع عام جایز است و در محلی که خدمت مولوی وعظ می گفت آن نوشته را بدستش دادند مولانا علی الفور از منبرفرود آمده غسل کرده ... از شهر بیرون رفت ... دشمنان او را کشتند و در خیابان دفن کردند و ترک محاصره هرات کرده روی به مساکن خود نهادند. (از رجال حبیب السیرص 57). و نیز رجوع به حبیب السیر جزو 2 ج 3 ص 78 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) احمد جغتائی متخلص به سهیلی و ملقب به نظام الدین و موصوف به امیر اعظم از امیران و شاعران قرن نهم و اوایل قرن دهم و از خاصان دربار سلطان حسین بایقرا و از مصاحبان امیر علیشیر نوائی است . به روایت هدایت «دو دیوان به ترکی و فارسی تمام کرده و تخلص از شیخ آذر طوسی داشته و به ارباب حال مایل بود، مثنوی لیلی و مجنون نیز تمام نموده » ملاحسین واعظ کاشفی کتاب انوار سهیلی را به نام او تصنیف کرده است . وی به سال 918 هَ . ق . درگذشت . او راست :
بروز غم بغیر از سایه ٔ من نیست یار من
ولی او هم ندارد طاقت شبهای تار من .

#


دل چو شکسته شد مران عاشق خسته حال را
سنگ جفا چه میزنی مرغ شکسته بال را.

#


گویند روز حشر به پایان نمی رسد
صد روز آن به یک شب هجران نمی رسد.

#


بر چرخ لوای دولت افراشته گیر
دنیا همه در زیر نگین داشته گیر
آفاق از آن خویش پنداشته گیر
آخر ز جهان رفته و بگذاشته گیر.

#


ای داشته از سلطنت عالم ننگ
وی آمده از محنت ایام به تنگ
بیرون زده زین جهان فانی اورنگ
بر روی زمانه در بر آورده به سنگ .
(از مجمعالفصحاء چ مصفا ج 1 ص 58) (ریحانة الادب ج 2ص 245) (رجال حبیب السیر ص 224) (تاریخ حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 242) (آنندراج ذیل نظام الدین ). و نیز رجوع به سهیلی جغتائی شود.

نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) دست غیب شیرازی . رجوع به نظام شیرازی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) عبدالقادر، از علمای قرن دهم هجری است و در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا درمدرسه ٔ سلطانیه تدریس می کرد و «منصب ... نقابت و امرقضاء مملکت خراسان مدتی مدید متعلق به آن جناب بود»و به سال 925 هَ . ق . درگذشت . (از حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 346). و نیز رجوع به رجال حبیب السیر ص 207 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (سید) محمود شیرازی ملقب به داعی الی اﷲ معروف به شاه داعی شیرازی ، از عرفا و شاعران قرن نهم و از مریدان شاه نعمت اﷲ ولی کرمانی است ، هدایت دیوان او را مشتمل بر پنجاه هزار بیت نوشته است ، او راست : نسایم گلشن در شرح گلشن راز شبستری ، مثنوی چهل صباح . مثنوی گنج روان ، مثنوی چهارچمن ، مثنوی چشمه ٔ زندگانی ، مثنوی مشاهد، مثنوی عشقنامه ، و چند رساله ٔ دیگر. وی به سال 870 هَ . ق . در شیراز وفات یافته است . او راست :
خدا را عاشقان کعبه بربندید محمل ها
که گر شوق درون باشد شود نزدیک منزلها.

#


بپای دل سفر کن گر سر اقلیم جان داری
نداری در قدم یک گام لیکن صد زبان داری
ترا مشرب بسی تنگ است و چشم دل بسی تیره
و گرنه سوی هر ذره جهانی در جهان داری .

#


کو دل هر قطره که بی شوق اوست
گردن یک ذره که بی طوق اوست
آه که هر ذره رقیب من است
در طلب مهر حبیب من است
چند طلب باشد و مطلوب نه
جور رقیب و رخ محبوب نه
مرد شود هرکه به مردی رسید
ای خنک آن دل که به دردی رسید.
(از مجمعالفصحاء چ مصفا ج 4 ص 34). و رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مجلس ص 465 و فرهنگ سخنوران ذیل داعی شیرازی شود.

نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (قاضی ...) ابن شرف الدین حاجی محمد فراهی ، از فقها و علمای قرن نهم و معاصر سلطان حسین بایقراست و بفرمان او در دارالسلطنه ٔ هرات منصب قضا داشت و به سال 900 هَ . ق . درگذشت . (از رجال کتاب جبیب السیر ص 180). و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر جزو 3 ج 3 ص 438 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) ابن قطب الدین (ملا...) انصاری سهالوی لکهنوئی از فضلای قرن دوازدهم هندوستان است ، به سال 1161 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح مسلم الثبوت در اصول فقه ، حاشیه بر شرح هدایةالحکمة ملاصدرا. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 360).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح فخرالملک پسر خواجه نظام الملک است ، وی بعد از پدر به وزارت برکیارق رسید و به سال 500 هَ . ق . کشته شد. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا ج 2 ص 907 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) احمد از علمای قرن یازدهم و معاصربا شاه عباس ثانی صفوی است ، وی کتاب فرس نامه را به فرمان این پادشاه تألیف کرده است . (از ریحانة الادب ج 4 ص 209). و نیز رجوع به اعیان الشیعه ج 8 ص 347 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) احمد جامی . رجوع به نظام جامی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن معین الدین خوانساری معروف به میرک و ملقب به نظام الدین از علمای امامیه ٔ قرن دهم است .(از ریحانة الادب ج 4 ص 210) (اعیان الشیعه ج 1 ص 213).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن الحاکم البندهی خراسانی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به نظام الدین ، از علمای قرن ششم و اوایل قرن هفتم است ، در مدرسه ٔفخریه ٔ شیراز فرود آمد و مدرسی آنجا را که بدو واگذار شده بود نپذیرفت و به صحبت فقرا پرداخت . از مشایخ اویند: رضی الدین طوسی و ابوالعلاء همدانی ، وی به سال 602 هَ . ق . در شیراز درگذشت و در خاک مصلی مدفون گشت . (از شدالازار ص 417).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) الیاس بن یوسف . رجوع به نظامی گنجوی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسین قمی نیشابوری مشهور به اعرج وملقب به نظام الدین ، از شاگردان قطب الدین شیرازی (متوفی 711 هَ . ق .) و از دانشمندان و شعرای قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است وی در ریاضیات و نجوم و تفسیر و علوم ادبی استاد بوده است و تا سال 730 هَ . ق . حیات داشته است . از تصنیفات اوست : تفسیرالتحریر که حاشیه ای است بر تحریر مجسطی از خواجه نصیرالدین طوسی ، کشف الحقایق در شرح زیج ایلخانی تألیف خواجه نصیرالدین طوسی ، تفسیر غرائب القرآن معروف به تفسیر نیشابوری مؤلف به سال 728، اوقاف القرآن ، البصائر فی مختصر تنقیح المناظر، و توضیح الذکر در شرح تذکره ٔ خواجه نصیرالدین طوسی و شرح نظام بر شافیه ٔ ابن حاجب و رساله ای در حساب . او راست :
رخ چو لاله ٔ تو خطعنبرین دارد
بنفشه روی ترا زلف بر زمین دارد
دلم فدای غمت کرد جان دگر چه کند
که در جهان دل مسکین من همین دارد.
(از تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا ج 3 ص 264) (اعلام زرکلی ج 2 ص 234) (صبح گلشن ص 529) (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپه سالارج 2 ص 350) (ریحانة الادب ج 4 ص 208) (قاموس الاعلام ج 6). نیز رجوع به کشف الظنون ذیل غرائب القرآن ، و روضات الجنات ص 225. و هدیةالاحباب ص 257 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) سلمان (یا: سلیمان )بن حسن صهرشتی دیلمی ، مکنی به ابوالحسن یا ابوعبداﷲ و ملقب به نظام الدین ، از فقهای امامیه ٔ قرن پنجم و از شاگردان نجاشی و سیدمرتضی و شیخ طوسی است . او راست : اصباح الشیعه بمصباح الشریعة، و التبیان فی عمل شهر رمضان والنوادر و قبس المصباح . (از ریحانة الادب ج 2 ص 502).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحمید (سید...) بن ابوالفوارس مجدالدین محمد حسینی حلی اعرجی ملقب به نظام الدین ، خواهرزاده ٔ علامه ٔ حلی ، و از علمای قرن هشتم است . او راست : ایضاح اللبس فی شرح تسلیک النفس الی حظیرةالقدس ، تذکرةالواصلین فی نهج المسترشدین که کتاب اخیر را در سال 703 هَ . ق . در حالی که کمتراز بیست سال داشته تألیف کرده است . (از ریحانة الادب ج 4 ص 213 از متفرقات الذریعه الی تصانیف الشیعه ).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحی بن عبدالوهاب بن علی حسینی . از فضلا و فقیهان و ادبای قرن دهم و معاصر شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی است ، وی اصلاً جرجانی است ، عهد جوانی را در استراباد گذراند و به سال به هرات مهاجرت کرد و منظور شاه سلطان حسین بایقرا شد سپس در مدرسه ٔ گوهرشادآغا مدرس گشت و در عهد سلطنت شاه اسماعیل صفوی به اوج شهرت و عزت رسید و منصب قضای بلاد خراسان بدو مفوض گشت ، و دراواخر عمر به کرمان آمد و در همین جا بعد از سال 959هَ . ق . درگذشت . از تألیفات اوست : ترجمه ٔ الفیه ٔ شهید اول ، حاشیه ٔ شرح شمسیه ، حاشیه ٔ شرح هدایه ، الخطب ، المعضلات در مسائل حکمی و فقهی . این بیت او راست :
به دور روی توام بت پرست می گویند
چه گویم ای بت من هرچه هست می گویند.
(از ریحانة الادب ج 4 ص 210) (مجالس النفائس ص 141) (صبح گلشن ص 530). نیز رجوع به روضات الجنات ص 351 و الذریعه ج 4 ص 81 و حبیب السیرجزو 4 ج 3 ص 116 و نظام الدین هروی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالعلی (ملا...)بن محمدبن حسین حنفی بیرجندی ملقب به نظام الدین ، از دانشمندان وریاضی دانان قرن دهم است . او راست : الابصار و الاجرام ،البلاد، بیست باب در معرفت تقویم ، التحفةالحاتمیة دراسطرلاب ، تذکرةالاحباب ، ترجمه ٔ تقویم البلدان ، شرح تذکره ٔ خواجه نصیر طوسی در هیأت ، و شرح مجسطی . وی به سال 934 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 1 ص 189).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبیداﷲ زاکانی . رجوع به عبید زاکانی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عثمان خطابی یا خطائی ، از دانشمندان قرن نهم است ، اوراست : حاشیه ای بر مطول و حاشیه بر مختصر تفتازانی . وی به سال 901 درگذشته است . (از فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 406) (ریحانة الادب ج 1 ص 393).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) علی بن حسن گیلانی ملقب به نظام الدین و معروف به حکیم الملک ، از فضلای قرن یازدهم هجری است . اوراست : انوار الفصاحة و اسرار البلاغة در شرح نهج البلاغة، و تلخیص درةالغواص . (از ریحانة الادب ج 1 ص 336).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمد، معروف به ابن خروف . رجوع به ابن خروف و ریحانة الادب شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن حسین بن یوسف بستی ، مکنی به ابوالفتح و ملقب به نظام الدین ، از شاعران و ادیبان نیمه ٔ دوم قرن چهارم است . وی دبیر رسایل بایتوز امیر بست بود و چون ناصرالدین سبکتکین بست را گشود بخدمت او درآمد و منشی دیوان رسایل وی گشت ، در اوایل عهد سلطان محمود هم این سمت را داشت و سرانجام چون خاطر سلطان بر او دیگرگونه شد، به بخارا رفت و در سالهای 400-403 هَ . ق . در آنجا وفات یافت . وی به پارسی و تازی شعر سرود. و دیوان داشته است . او راست :
یکی نصیحت من گوش دار و فرمان کن
که از نصیحت سود آن کند که فرمان کرد
همه به صلح گرای و همه مدارا کن
که ازمدارا کردن ستوده گردد مرد
اگرچه قوت داری و عدت بسیار
به گرد صلح درآی و به گرد جنگ مگرد
نه هرکه دارد شمشیر حرب باید ساخت
نه هر که دارد پازهر زهر باید خورد.
(از تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 1 ص 459) (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 24 به بعد) (لباب الالباب چ نفیسی ) (وفیات الاعیان ج 2 ص 507) (مجمعالفصحا چ مصفا ج 1 ص 150). و نیز رجوع به ابوالفتح بستی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) علی شیر نوائی (امیر...) رجوع به علی شیر شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) محمد (شیخ ) بن شیخ محمدکریم اﷲ متخلص به نظامی . رجوع به نظامی ، محمد شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن تاج الدین عمربن مسعود، از آل برهان (بنی مازه ) است که در بخارا امارت و هم ریاست مذهب حنفی داشتند. وی بر اثر اختلافی که با پدر داشت از آنجا فرار کرد و به مرو رفت و ازآنجا به دعوت قمرالدین ملک آموی بدان دیار عزیمت کرد و در آموی ساکن شد. عوفی که در حدود سال 600 هَ . ق . در مسافرت از مرو به بخارا، به دعوت وی به آموی رفته و چندی میهمان او بوده است وی را به کمال فضل و مهارت در سواری و اطلاع از دقایق ریاضی ستوده و از اشعار وی در لباب الالباب نقل کرده است از آنجمله است :
گر تافته دل را ز سر خیره سری
چشم تو کژی می کندای رشک پری
چون باد گری راست شدی نگذارم
تا بیش به چشم کژ به ما درنگری .

#


رنگ شفق از سرشک عنابی ماست
صبح صادق گواه بیخوابی ماست
از دیده بجای آب خون می بارم
وین نزد تو هم دلیل بی آبی ماست .
رجوع به لباب الالباب چ نفیسی صص 151-153 و ص 599 و مجمع الفصحا چ مصفا ج 3 ص 1410 و نیز رجوع به هفت اقلیم (اقلیم پنجم ) شود.

نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) محمود یزدی ، شاعر البسه . رجوع به نظام الدین قاری شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲ مکنی و مشهور به ابوالمعالی . رجوع به نصراﷲبن عبدالحمید و ابوالمعالی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) هبةاﷲ فارسی ، مکنی به ابونصر و ملقب به قوام الملک و نظام الدین ، وزیر سلطان رضی الدین ابوالمظفر ابراهیم بن محمدبن محمود و از فضلای قرن ششم و اوایل قرن هفتم است و به روایت عوفی «همان روز که نام وزارت بر وی نشست رقم صحت از نهاد او برخاست و بر بستر ضرورت بخفت ودر آن حال این دُرّ آبدار را به الماس بیان بسفت :
دریغا گوهر فضلم که در ضدم وبال آمد
به چشم حاسدان لعلم همه سنگ و سفال آمد
چو کلک اندر بنان من بدیدی خاطر نحوی
مرتب را خبر دادی که هان عز و جلال آمد
چو زخم تیغ من دیدی شه هندوستان در هند
به دستوران همی گفتی که سام پور زال آمد
نمازبامدادی نیکنامی را کمر بستم
نماز شام فرزند مرا نعت زوال آمد
وی از ممدوحان مسعودسعد است و وفاتش بین سالهای 509 تا 511 در عهد سلطنت سلطان ارسلان بن مسعودبن ابراهیم اتفاق افتاده است . و مسعودسعد در واقعه ٔ مرگ او خطاب به سلطان ارسلان گفته :
بونصر پارسی ملکا جان به تو سپرد
زیرا سزای مجلس عالی جز آن نداشت
شصت و سه بود عمرش چون عمر مصطفی
افزون از این مقامی اندر جهان نداشت .
(از لباب الالباب چ نفیسی ص 70 و 576). و نیز رجوع به هفت اقلیم (اقلیم سیم ) و نیز رجوع به ابونصر پارسی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن عبدالرحمن . رجوع به یحیی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ )احمد (سید...) بن ابراهیم بن سلام اﷲ دشتکی شیرازی ملقب به سیدالعلماء و سلطان الحکماء از علمای قرن دهم و یازدهم هجری است او راست : اثبات الواجب الصغیر، اثبات الواجب الکبیر، اثبات الواجب الوسیط. وی به سال 1015 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 4 ص 210). و نیز رجوع به الذریعه ج 2 ص 103 و اعیان الشیعه ج 8 ص 374 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ](اِخ ) (خواجه ) ابوالعلاء گنجوی . رجوع به ابوالعلاء گنجوی و نیز رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 1 ص 199 شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ](اِخ ) (قاضی ...) عثمان قزوینی ، معروف به عثمان ماکی . از شعرای عهد الجایتو وارغون خان است و در قزوین منصب قضا داشت . او راست :
صبحدمی که از رخت برفکنی کلاله را
چشم و رخت خجل کند نرگس مست و لاله را
گر ز خیال چهره ات عکس فتد به جام می
مستی چشم مست تو مست کند پیاله را.
(از رجال کتاب حبیب السیر ص 22) (تاریخ گزیده ص 823) (قاموس الاعلام ج 6).


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ](اِخ ) ابوالمعالی نصراﷲ. رجوع به ابوالمعالی شود.


نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ](اِخ ) احمد (سید...)بن محمد معصوم بن سید نظام الدین احمدبن ابراهیم دشتکی شیرازی ، از شاعران و دانشمندان قرن یازدهم است وی به دعوت عبداﷲ قطب الدین شاه حکمران دکن به هندوستان مهاجرت کرد و در حیدرآباد ساکن شد و نزد قطب شاه تقرب یافت و ریاست علمی آن نواحی بدومفوض گشت و به سال 1086 هَ . ق . در همانجا وفات یافت . (از ریحانة الادب ج 4 ص 210). و نیز رجوع به سلافة العصر و الذریعه ج 2 ص 103 و اعیان الشیعه ج 8 ص 374 شود.


نظام الدین .[ ن ِ م ُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن حسین قرشی . رجوع به نظام الدین ساوجی و رجوع به ریحانة الادب ج 4 ص 314 شود.


نظام الدین .[ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) (حکیم ...) علی کاشانی ملقب به نظام الدین از اطبا و شعرای قرن دهم است . او راست :
جانی که بود قابل انوار کجاست
و آن دل که بود محرم اسرار کجاست
گیرم که ز رخ پرده گشاید معشوق
چشمی که توان دید رخ یار کجاست .

(از صبح گلشن ص 525) (قاموس الاعلام ج 6).



پیشنهاد کاربران

نظم دهنده دین
نظم دهنده جهان


کلمات دیگر: