کلمه جو
صفحه اصلی

نحاز

فرهنگ فارسی

اصل و نژاد .

لغت نامه دهخدا

نحاز. [ ن َ ] ( ع اِ ) ناحیه دراز از کشور. ( ناظم الاطباء ) .

نحاز. [ ن ُ ] ( ع اِ ) سرفه شتر، یا بیمارئی است در شُش شتر که بدان سرفه سخت عارض شود آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیماری که در شش شتر پدید آمده و سرفه سخت کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اصل و نژاد. ( منتهی الارب ). رجوع به نحاز [ ن ِ / ن ُ ] شود.

نحاز. [ ن ِ / ن ُ ] ( ع اِ ) اصل و نژاد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اصل. ( اقرب الموارد ).

نحاز. [ ن َ ] (ع اِ) ناحیه ٔ دراز از کشور. (ناظم الاطباء) .


نحاز. [ ن ِ / ن ُ ] (ع اِ) اصل و نژاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اصل . (اقرب الموارد).


نحاز. [ ن ُ ] (ع اِ) سرفه ٔ شتر، یا بیمارئی است در شُش شتر که بدان سرفه ٔ سخت عارض شود آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری که در شش شتر پدید آمده و سرفه ٔ سخت کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اصل و نژاد. (منتهی الارب ). رجوع به نحاز [ ن ِ / ن ُ ] شود.



کلمات دیگر: