( هینمة ) هینمة. [ هََ ن َ م َ ] ( ع اِ ) آواز نرم و خفی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آواز خفی که به فهم نیاید. آواز پنهان. ( مهذب الاسماء ). باژ : آنگاه که قیس بن نسیبه درک صحبت رسول کرد و به قوم خود بنوسلیم بازگشت گفت : قد سمعت ترجمة الروم و هینمة فارس و اشعار العرب و کهانة الکاهن و... فما یشبه کلام محمد شیئاً من کلامهم. ( طبقات ابن سعد در باب وفد سلیم جزء ثانی ص 71 چ قاهره سال 1358 ). || تره ای است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
هینمه
لغت نامه دهخدا
هینمة. [ هََ ن َ م َ ] (ع اِ) آواز نرم و خفی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آواز خفی که به فهم نیاید. آواز پنهان . (مهذب الاسماء). باژ : آنگاه که قیس بن نسیبه درک صحبت رسول کرد و به قوم خود بنوسلیم بازگشت گفت : قد سمعت ترجمة الروم و هینمة فارس و اشعار العرب و کهانة الکاهن و... فما یشبه کلام محمد شیئاً من کلامهم . (طبقات ابن سعد در باب وفد سلیم جزء ثانی ص 71 چ قاهره سال 1358). || تره ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: