گنبد کردن. [ گُم ْ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نوعی از جست حیوانات که به هر چهار پا جهند، مانند: جست آهو. ( آنندراج ). گنبد. گنبده. گنبدی. گنبد زدن : و چون [ بازشکاری ] برخیزدو گنبد کند... تشویش سپاه باشد. ( نوروزنامه ص 56 ).
شیر نر گنبد همی کرد از لغز
در هوا چون موج دریا بیست گز.
شیر نر گنبد همی کرد از لغز
در هوا چون موج دریا بیست گز.
مولوی.
و رجوع به گنبد زدن شود.