نخاسی. [ ن َخ ْ خا ] ( حامص ) برده فروشی. بنده فروشی. || ستورفروشی. عمل نخاس. رجوع به نخاس شود.
نخاسی. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) نَخّاس. برده فروش. فروشنده غلام و کنیز :
زآنکه پیراهن به دستش عاریه ست
چون به دست آن نخاسی جاریه ست
جاریه پیش نخاسی سرسری است
در کف او ازبرای مشتری است.
نخاسی. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) نَخّاس. برده فروش. فروشنده غلام و کنیز :
زآنکه پیراهن به دستش عاریه ست
چون به دست آن نخاسی جاریه ست
جاریه پیش نخاسی سرسری است
در کف او ازبرای مشتری است.
مولوی.