کلمه جو
صفحه اصلی

نحلی

لغت نامه دهخدا

نحلی. [ ن ُ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نحیل. رجوع به نحیل شود.

نحلی. [ ن َ لا ] ( ع اِ ) عطیه. بخشش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نحلی. [ ن َ ]( ص نسبی ) خداوند کبت عسل و نگاهدارنده آن. ( ناظم الاطباء ). صاحب نحل. پرورش دهنده و صاحب زنبوران عسل.

نحلی . [ ن َ ](ص نسبی ) خداوند کبت عسل و نگاهدارنده ٔ آن . (ناظم الاطباء). صاحب نحل . پرورش دهنده و صاحب زنبوران عسل .


نحلی . [ ن َ لا ] (ع اِ) عطیه . بخشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد).


نحلی . [ ن ُ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحیل . رجوع به نحیل شود.



کلمات دیگر: