ناپسند شمردن , مکروه دانستن , تنفر داشتن , نفرت کردن
اکره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
۱- جمع اکار(اکاره ) برزگران کشاورزان. ۲ - سهم زارع از محصول . ۳ - دسترنج یا اجره المثلی که مالک هر گاه بخواهد اجاز. زمینی را فسخ کند بابت حق کشت و کار بمستائ جر میدهد . یا عمله و اکراه . کارگران و برزیگران .
اگره از بلاد هند است و دار العیش لقب آنست .
لغت نامه دهخدا
اکرة. [ اَ ک َ رَ ] ( ع اِ ) اکره. ج ِ اَکّار یا اَکار. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کشاورزان ( کانه جمع آکر فی التقدیر و واحدها اکار ). ( از صراح اللغة ): عمله و اکره ، کارگران و برزگران. ( یادداشت مؤلف ). برزگران. گویا تقدیراً جمع آکر است. ( از اقرب الموارد ) : و قد تأکله [ الخرنوب ] الاکرة والفلاحون. ( تذکره ابن البیطار ). طلب مساح از اکره سوگند دادن... بر کشت ظلم است... و از جمله حیلت اکره بر مساح یکی آن است که زمین را تقلب کرده باشند... دیگر از حیلت اکره و مساح آنکه برزیگر سوگند یاد کند. ( از ترجمه تاریخ قم ص 110 ). و رجوع به اکار شود.
اکره. [ اَ رَه ْ ] ( ع ن تف ) مکروه تر. کاره تر.
- امثال :
اکره من العلقم .
اکره من خصلتی الضبع. ( یادداشت مؤلف ).
اکره. [اَ رَ ] ( اِخ ) اگره. از بلاد هند است و دارالعیش لقب آن است. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). از شهرهای بزرگ شبه قاره هند در خطه بنگاله و 125 هزارگزی جنوب شرقی دهلی واقع است و آنرا اکبرشاه از سلاطین تیموری بنا کرد و پایتخت خود قرار داد و در آغاز بنا اکبرآباد نامیده می شد بعد به اکره معروف گردید. این شهر دارای ساختمانها و بناهای زیبایی است که معروفتر از همه آرامگاه و مسجد زیبای تاج محل از بناهای شاهجهان می باشد که آرامگاه همسر او [ بانوبیگم ] و خودش در آنجا واقع است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
اکره . [ اَ رَه ْ ] (ع ن تف ) مکروه تر. کاره تر.
- امثال :
اکره من العلقم .
اکره من خصلتی الضبع . (یادداشت مؤلف ).
اکره . [اَ رَ ] (اِخ ) اگره . از بلاد هند است و دارالعیش لقب آن است . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). از شهرهای بزرگ شبه قاره ٔ هند در خطه ٔ بنگاله و 125 هزارگزی جنوب شرقی دهلی واقع است و آنرا اکبرشاه از سلاطین تیموری بنا کرد و پایتخت خود قرار داد و در آغاز بنا اکبرآباد نامیده می شد بعد به اکره معروف گردید. این شهر دارای ساختمانها و بناهای زیبایی است که معروفتر از همه آرامگاه و مسجد زیبای تاج محل از بناهای شاهجهان می باشد که آرامگاه همسر او [ بانوبیگم ] و خودش در آنجا واقع است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
اکرة. [ اَ ک َ رَ ] (ع اِ) اکره . ج ِ اَکّار یا اَکار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کشاورزان (کانه جمع آکر فی التقدیر و واحدها اکار). (از صراح اللغة): عمله و اکره ، کارگران و برزگران . (یادداشت مؤلف ). برزگران . گویا تقدیراً جمع آکر است . (از اقرب الموارد) : و قد تأکله [ الخرنوب ] الاکرة والفلاحون . (تذکره ٔ ابن البیطار). طلب مساح از اکره سوگند دادن ... بر کشت ظلم است ... و از جمله ٔ حیلت اکره بر مساح یکی آن است که زمین را تقلب کرده باشند... دیگر از حیلت اکره و مساح آنکه برزیگر سوگند یاد کند. (از ترجمه ٔ تاریخ قم ص 110). و رجوع به اکار شود.
اکرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) گودال و کندگی که در آن آب جمع شود و از آن آب صاف به مشت بردارند. (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مغاک . ج ، اُکَر. (مهذب الاسماء). || لغتی است در کُرَه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کره . گوی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرة شود.
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
ایالتی در ناحیۀ نورتِه، در شمال غربی برزیل، با ۱۵۲,۶۰۰ کیلومتر مربع مساحت و ۴۸۳,۶۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۶). در امتداد رودهای آکره و آبونابه کشورهای بولیوی و پرو محدود می شود. مرکز آن ریو برانکواست و شهرهای مهم آن عبارت اند از کروزیرو دو سول، سنا مادورِرا، تارائوئاکا، و فئیژو. رودخانه های اصلی، یگانه راه حمل و نقل اند و ۸۰ درصد ساکنان ایالت مزبور نزدیک آن ها زندگی می کنند. آب و هوای آکره گرم و مرطوب است و میانگین دما در سال ۲۵ درجۀ سانتی گراد و میزان بارش سالانه بین ۲هزار تا ۲,۵۰۰ میلی متر متغیر است.