کلمه جو
صفحه اصلی

استنباط کردن


برابر پارسی : اندریافتن

فارسی به انگلیسی

to infer, to gather, to deduce, derive, draw, gather, induce, infer, educe

to infer, to gather, to deduce


derive, draw, educe, gather, induce, infer


فارسی به عربی

ادخل , استنتج , انتزع , رجل الدین

مترادف و متضاد

induct (فعل)
اشنا کردن، درک کردن، وارد کردن، استنباط کردن، القاء کردن، گماشتن بر

elicit (فعل)
بیرون کشیدن، استنباط کردن، استخراج کردن

divine (فعل)
استنباط کردن، غیب گویی کردن، فال گرفتن

construe (فعل)
تعبیر کردن، تفسیر کردن، استنباط کردن

deduce (فعل)
کم کردن، دریافتن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، تفریق کردن

infer (فعل)
استنتاج کردن، حدس زدن، استنباط کردن، اشاره کردن بر، پی بردن به

educe (فعل)
گرفتن، استنباط کردن، استخراج کردن

فرهنگ فارسی ساره

اندریافتن



کلمات دیگر: