کیپ
فارسی به انگلیسی
water - tight, air - tight
airtight, chock, chock-full, chockablock, hermetic, tight, tightfitting, watertight
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بهم پیوسته تنگ هم . ۲ - پر ممتلی انباشته . ۳ - محکم استوار .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کیپ شدن ( کیپ گرفتن ) سینه ( بینی ) ؛ به علت سرماخوردگی یا علتی دیگر نفس به صعوبت آمدوشد کردن در سینه یا بینی. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کیپ کردن در ؛ محکم و استوار بستن آن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). استوار بستن در، چنانکه لای آن باز نباشد.
- کیپ گرفتن هوا ؛ سخت ابرآلود شدن هوا به طوری که جایی از آسمان پیدا نباشد.
|| محکم. استوار. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ فارسی معین ). || پر. ممتلی. انباشته. ( فرهنگ فارسی معین ).
کیپ. ( اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه ( از 1158 تا حدود 1184 هَ. ق. ). ( از طبقات سلاطین اسلام ص 250 ).
کیپ . (اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه (از 1158 تا حدود 1184 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 250).
کیپ . (ص ) در تداول عامه ، به هم پیوسته . تنگ هم . (فرهنگ فارسی معین ). سخت متصل . بی فرجه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کیپ شدن (کیپ گرفتن ) سینه (بینی ) ؛ به علت سرماخوردگی یا علتی دیگر نفس به صعوبت آمدوشد کردن در سینه یا بینی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کیپ کردن در ؛ محکم و استوار بستن آن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استوار بستن در، چنانکه لای آن باز نباشد.
- کیپ گرفتن هوا ؛ سخت ابرآلود شدن هوا به طوری که جایی از آسمان پیدا نباشد.
|| محکم . استوار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). || پر. ممتلی . انباشته . (فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۲. درهم رفته و به هم چسبیده، تنگ هم، چفت هم.