وسیط
مداخله کننده
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
وساطت، میانجی، مداخله کننده، وساطت کننده
میانجی، مداخله کننده
ادم فضول، مداخله کننده، انگشت به شیر زن، ادم مناع الخیر
فضول، مداخله کننده
در میان اینده، مداخله کننده، تداخل کننده، در میان چیزهای دیگر رخ دهنده
کلمات دیگر: