مترادف تفسیق : نسبت فسق دادن، فاسق خواندن
تفسیق
مترادف تفسیق : نسبت فسق دادن، فاسق خواندن
مترادف و متضاد
نسبت فسق دادن، فاسقخواندن
فرهنگ فارسی
فاسق شمردن، نسبت فسق بکسی دادن
( مصدر ) فاسق شمردن بفسق نسبت دادن . جمع : تفسیقات .
( مصدر ) فاسق شمردن بفسق نسبت دادن . جمع : تفسیقات .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) فاسق شمردن .
لغت نامه دهخدا
تفسیق. [ ت َ ] ( ع مص ) فاسق خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). به فسق نسبت کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || ناراست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
فاسق شمردن، نسبت فسق به کسی دادن.
کلمات دیگر: