کلمه جو
صفحه اصلی

تفتین کردن


مترادف تفتین کردن : فتنه برانگیختن، فتنه انگیزی کردن، توطئه چینی کردن، دوبه هم زنی کردن، آشوب برانگیختن

فارسی به انگلیسی

incite

مترادف و متضاد

فتنه‌برانگیختن، فتنه‌انگیزی کردن، توطئه‌چینی کردن، دوبه‌هم‌زنی کردن، آشوب برانگیختن


لغت نامه دهخدا

تفتین کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سعایت کردن. برآغالیدن کسی را. کسی را بر علیه دیگری برانگیختن. میان دوکس دشمنی و عناد بوجود آوردن. رجوع به تفتین شود.

پیشنهاد کاربران

تفتیله به معنای تخت تیله یعنی پیشانی هستش وازانجایی که دشت سارال ازاینجاشروع میشه وبه بالامیرود ویه پیشانی ادم تشبیه شده


کلمات دیگر: