کلمه جو
صفحه اصلی

بزدلی


مترادف بزدلی : ترس، ترسویی، جبن، جبونی، مخافت، هراس

متضاد بزدلی : شجاعت، شهامت، نترسی

فارسی به انگلیسی

cowardice, cowardliness, cravenness, pusillanimity, scariness, timdity

cowardice, cowardliness, cravenness, pusillanimity, scariness


فارسی به عربی

خجل

مترادف و متضاد

cowardice (اسم)
بزدلی، جبن، نامردی، ترسویی

timidity (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب

pusillanimity (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی، کم دلی، کم جراتی

poltroonery (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی

timidness (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب

ترس، ترسویی، جبن، جبونی، مخافت، هراس ≠ شجاعت، شهامت، نترسی


فرهنگ فارسی

ترسویی جبن .

لغت نامه دهخدا

بزدلی. [ ب ُ دِ ] ( حامص مرکب ) جبن. ترسوئی. کم جرأتی. ( از یادداشتهای دهخدا ).

فرهنگ عمید

بزدل بودن، ترسو بودن.

دانشنامه عمومی

بزدلی حالت شخصیتی ای است که در آن ترس و نگرانی در انجام کاری یا گفتن سخنی وجود دارد از این لحاظ که آیا آن کار یا سخن چیزی درست، خوب و به عنوان کمک به دیگران است یا خیر. این حالت شخصیتی در مقابل دلیری قرارمی گیرد. به عنوان یک برچسب، غالباً از واژهٔ «بزدلی»، برای نشان کردن این شخصیت و به چالش کشیدن آن استفاده می گردد.
ریسک گریزی
مکتب تدبیر و احتیاط
نظریه اجتماعی
اضطراب
ترس
ضعف عضلانی


کلمات دیگر: